https://deskgram.net/p/1872424519417177252_1235302783
https://www.instagram.com/sadat_fsf/p/Bn8MC4Ml6Sk/?igshid=fv5h3jmptp98
این چیزیه که سالهاست دارم کابوسش رو میبینم! تقریبا از ۵ ۶ سالگی تا همین الان به شکلهای مختلف توی خوابهای من حضور داشته. این لعنتیهارو برای این میسازن که مثلا ماها کربلارو بیشتر درک کنیم! هیچوقت جرات نکردم در موردش سرچ کنم تا تصاویرش رو به بقیه نشون بدم که ببینن دقیقا از چی حرف میزنم تا همین الان. من سالها در حد مرگ از این ترسیدم. ترسیدن به معنای واقعی کلمه! از موقع شروع محرم زندگی من جهنم میشد. شبها با هر صدای طبلی که میزدن از استرس میمردم. گریهم میگرفت. خیلی حس بدی بود. به شدت میترسیدم و آرزو میکردم کاش میشد برم پیش مامان بابام بخوابم. دیگه عاشورا تاسوعا که میشد، فاجعه بود. نزدیک خونهی مامان بزرگم که میشدیم، من چشمامو میبستم که نبینم. ینی چه زجری میکشیدم واقعا. عصرهای عاشورا آرزو میکردم هیچوقت شب نشه! هیجوقت نرسیم خونه و هیچوقت نریم بخوابیم! ینی قشنگ نزدیک یه ماه شبها برای من شبیه جهنم میشد. بعد تازه فقط این نبود. بارها تو طول سال خوابشون رو هم میدیدم. اینکه دارم تو یه مسیری میرم و یهو دو طرفم روی زمین پر از ایناست. بارها و بارها اینجور خوابارو دیدم و بارها سعی کردم توی خواب هم چشمامو ببندم.
چی شد که یاد این افتادم؟ یاد خواب چند روز پیشم افتادم. اینکه هنوز توی خوابهام حضور دارن. مثل یه سایه، وحشتی که ازشون دارم رو توی خواب حس میکنم. مثل همون خوابی که چند روز پیش در مورد عاشورا تاسوعا دیدم. هنوزم توی خواب به من استرس میدن و هنوزم دارم سعی میکنم چشمامو ببندم تا نبینمشون.
درباره این سایت