تا حالا حس غلط کردن داشتید؟ الان دقیقا همون جام من!
حس بچهای رو دارم که از بغل مامانش کشیدنش بیرون! همونطوری دارم بال بال میزم و نیاز دارم برم بغل روانکاوم بغض کنم و گریه کنم!
دیشب که بهش پیام دادم دیگه نمیخوام بیام، صبح ساعت ۱۰ بهم زنگ زد. متاسفانه غد بازیم گرفته بود و جواب ندادم!! کلی منتظر بودم، گفتم حتما بازم زنگ میزنه یا پیام میده ولی دیگه هیچ خبری نشد. به دوستم که دو ساله داره روانکاوی میشه پیام دادم و قضیه رو گفتم اونم گفت وقتی زنگ میزنن و جواب نمیدی، دیگه بهت زنگ نمیزنن به این دلیل که فکر میکنن شاید تو واقعا نمیخوای صداشون رو بشنوی و بهش احترام میذارن!! فاکینگ احترام!! -_-
کلی حرف زدیم و توجیهم کرد که اگه توجه بیشتری میخوای، روانکاو از طریق قهر کردنت این نیاز رو برآورده نمیکنه چون اینطوری داری به روان خودت آسیب میزنی و اون اینو نمیپذیره! این روشها روی روانکاو جواب نمیده چون اون راه خنثی کردنش رو بلده و یه آدم عادی نیست که تو دام این رفتارها بیوفته. گفت تو اگه تصمیم میگیری دیگه حرف نزنی، اون هم حرف نمیزنه تا با این راه تو رو دوباره بکشونه تو اتاق روانکاوی!
خلاصش اینکه از صبح تو تلگرام هم بهش پیام ندادم و دارم دیوانه میشم رسما! اخه این چه قوانین و چهارچوبهای تخمی تخیلیایه که اینا دارن؟ حالا مثلا چی میشه یه کم کوتاه بیان :((
در نهایت بهش اس ام اس دادم که ببخشید صبح زنگ زده بودی من تو خونه بودم نتونستم جواب بدم، کارم داشتی؟!
البته اشارهای نکردم که چرا به جای اینکه اینو همون موقع بگم، ۸ ساعت بعد گفتم!!!!!!!! اونم اس ام اس داد در مورد جلساتمون میخواست صحبت کنه و ساعت ۸ اگه برام مناسبه زنگ بزنم. منم خونه بودم نمیتونستم اون تایم حرف بزنم در نتیجه گفت دوشنبه صحبت میکنیم. و بعدم باز غد بازیم گرفت و گفتم من ازت جلسه اضافه نخواستمها :))))) گفت امیدوارم چهارشنبه جلست رو بیای در موردش صبحت کنیم که منم گفتم دیشب تو یه پیامی اینارو براتون توضیح دادم!
در نتیجه من هنوز در موضع قهرم در حالی که دارم شرحه شرحه میشم که بهش پیام بدم توی تلگرام :((
درباره این سایت